سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 10:54 توسط سرباز صاحب الزمان | 
خاطره ای است از اسفندیار سفیدیان ، از بسیجیان دامغانی :

بهمن ماه سال60بود  و من با هفده سال سن، با تعدای از هم سن وسال ها به جبهه رفته بودم . محل استقرارمان جبهه ی  «نورد»، ده پانزده کیلو متری  اهواز ، روبروی پادگان حمید بود.
آن جا سعی می کردیم بیشتر نمازهایمان را داخل سنگر به جماعت بخوانیم یا اگر اوضاع آرام بود بیرون و در فضای باز. هر روز یکی از بچه ها امام جماعت  می شد وبقیه اقتداء می کردند.
یکی از روز­ها  نگهبان ما را برای نماز صبح خیلی دیر بیدار کرد. نزدیک  طلوع آفتاب بود و نماز در سرازیری قضا شدن. بچه ها با اصرار بر خواندن نماز جماعت ، سریع وضو گرفته و رفتند بیرون سنگر به نماز ایستادند .آن روز پیش نماز «سید حسین شنایی» بود . ایشان به هوای از دست نرفتن وقت نماز ، با شتاب حمد و سوره را قرائت کرد ولی آن قدر عجله داشت که به جای رفتن به رکوع ، مستقیما سر به سجده گذاشت! یکی از بچه ها پقی زد زیر خنده خنده . سید هم خنده اش گرفت و نماز را رها کرد! حالا دیگر همه از خنده ریسه می رفتند. دیگر مجالی برای نماز جماعت نبود. همه به  داخل سنگر رفتیم نماز فرادای لب طلایی خواندیم .
سید حسین شنایی سال 1361 در کردستان ، برای آخرین نمازش با خون وضو گرفت.

برچسب ها :

سید حسین شنایی

،

نماز

،

خاطرات

،

دفاع مقدس

مشخصات
 وبـلاگــــ شهیــــد برونــســی امام خامنه ای: سعى کنیم در تحلیل هامان، در شناخت حوادث، دچار خطا و اشتباه نشویم. بدانیم که آمریکا و صهیونیسم دشمنان امت اسلامى‌اند؛ سردمداران رژیم هاى جبار، دشمنان امت اسلامى‌اند. اگر دیدیم در یک جائى آنها در یک جهت قرار گرفتند، بدانیم که آن جهت، جهت باطلى است، جهت غلطى است؛ دچار خطاى در تحلیل نشویم. آنها هرگز براى ملتهاى مسلمان دل نمی سوزانند؛ هرچه بتوانند، تخریب میکنند و در روندها اخلال می کنند. (خطبه های عید فطر ۱۳۹۱)